loading...
تصاویر بدون شرح . . . .
Azad بازدید : 190 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

 

ستاد مبارزه با پ نه پ ...


به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده ...... گفت : می خوای بری جایی؟ ... گفتم : بله پدر عزیزم
)ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ - واحد فرزند صالح(
 
 
به دوستم گفتم برو بالا نردبون چراغ و ببند گفت بچرخونمش؟میگم اگه سختت میشه تو بگیرش من نردبون و میچرخونم
 
 
رفتم خونه سالمندان عیادت پدربزرگم,مسئول اونجا میپرسه:شمام اومدین عیادت؟میگم نه خونه سالمندان طلبیده اومدیم زیارت
 
 
رفتـــم بــه کنـــار دلــبرم با شــادی
گفتـا کـه چـه خوب یاد من افتــادی
گفتـم صـنما تــو عشق را استـادی
گفتا پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو یاد من میدادی
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ و درد زهـــر مــاری
 
 
رفتم ساندویچی، میگم آقا یه هات داگ با سس مخصوص بدین. میگه میل می کنید؟ میگم: بله، دستتون درد نکنه
)گشت مبارزه با فتنه پـَ نه پـَ ، واحد سیار غذاخوری ها و رستوران ها(
 
 
ميخوام مسواك بزنم  
مامانم مي پرسه ميخواي مسواك بزني؟؟
ميگم بله مامان جون..
ميگه خمير دندونم روش ميزني؟؟
ميگم بله مامان جان..
ميگه خاك تو سرت اين همه موقعيت پ ن پ درست كردم واست استفاده نكردی
منم گفتم پ ن پ خز شده مامان جون
 
 
بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟میگم...اگه شما صلاح بدونین
)ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ – واحد احترام به بزرگتر)
 
 
 
رفتيم پايگاه انتقال خون ميگه شمام اومدين خون بدين؟ گفتم بله اومديم خون بديم. شما هم بفرماييد بساط لودگي تون رو جاي ديگه پهن کنيد. يارو همون جا به گريه افتاد و ابراز پشیمونی کرد.
]ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد نهي از منکر[
 
 
تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟میگم نون باشه بقیش مهم نیس
 
 
از اتاقم اومدم بیرون ،در دستشویی رو باز کردم .مامانم میگه داری میری دستشویی؟میگم نرم؟؟؟
 
 
به مامانم میگم پول بده!!!میگه اونایی که دو روز پیش گرفتی چی شد؟؟نکنه همشو خرج کردی؟؟؟ تا اومدم بگم  پـَـ ....زد تو دهنم,نذاشت حرف بزنم
من فقط میخواستم بگم پـَـَـس اندازشون کردم
 
 
ماه رمضونی 6 صبح رفتم تهران، 9 شب برگشتم خونه خسته و کوفته میپرسم مامان شام چی داریم؟
میگه گشنته ؟ چند ثانیه سکوت میکنم، چشامو میبندم و یه نفس عمیق میکشم . آروم و با طمانینه میگم : بله گشنمه
]ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد کظم غیظ [
 
 
نوزاده تو بغل مامانش گریه میکرده مامانه میگه قربونت برم گرسنته؟ بچه هه به اذن خداوند میگه پَ نَ پَ دارم برای گرسنگان و زلزله زدگان سومالی گریه میکنم
(واحد نفوذی پ نه پ)
 
 
رفتم سوپری گفتم یک نوشابه زرد بدید
فروشنده گفت: منظورتون نوشابه پرتقالی که نارنجی رنگه؟
گفتم: بله، منظورم همون بود. ببخشید
)ستاد مبارزه با فتنه پـ نـ پـ واحد فرهنگ‌سازی به جای حاضر جوابی(
 
 
رفتم دستتشویی هی دارم در میزنم! میگه هاااان، دستشویی داری؟ پـَـــ نــه پـَـــ خواستم بگم آخریم مهلت ثبت نام جشنواره حساب های قرض الحسنه بانک صادراته، جا نمونی! طرف اومد بیرون گفت خاک بر سرتون کنن که فقط بلدین از این چرت و پرتا بگین (کمیته مبارزه با فتنه پـَـــ نــه پـَـــ , ستاد سیار مستقر در توالت عمومی)
 
 
تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم،یه زانتیا اومد گفت داری لایی بازی میکنی؟؟؟ گفتم: پــ نــ پـــ دارم واست عربی میرقصم!!! گفت: دِ نـَــ دِ کنترل نا محسوس بزن بغل


(ستاد مبارزه با پ نه پ واحد اتوبان)

Azad بازدید : 151 شنبه 30 مهر 1390 نظرات (0)


اسکل !!!

اسم این پرنده اُسکلاست ! چقدرم بهش میاد ! در خصوصیات این پرنده نوشته شده که او وقتی برای زمستان غذا جمع آوری میکند محل نگهداری آنها را فراموش میکند و بخاطر همین با مشکل مواجه می‌شود ، یا هنگام خانه سازی فراموش می‌کند که خانه اش را کجا ساخته است ، و اگر از لانه اش بیرون بیاید راه بازگشت را پیدا نمیکند .







Azad بازدید : 119 شنبه 09 مهر 1390 نظرات (0)

آیا حقوق زنان واقعا پایمال شده است ؟

آیا واقعاً حقوق زن ها پایمال شده است ؟
از کودکی شروع میکنیم :

در کودکی:

پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی به ماتحتشان میخورد.

خودتان قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری دارد؟

روزهای جمعه که مدرسه ها تعطیل بود :
پسرها برای خرید نان مجبور به بیگاری در صف نان بودند

دخترها کنار عروسک هایشان لالا میکردند

هنگامی که کارنامه ها را به دست والدین محترم میدادند :

پسرها شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون ، دخترها هیچی نمیشدند . چون قرار بود در آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود .

هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می آمد :

پسرها فرار میکردند و یه گوشه ای میخزیدند تا چغولی های مادر ، کار دستشان ندهد دخترها به بغل پدر میپریدند و چپ و راست قربون صدقه میشنویدند .

روز اول مهر ماه که مدرسه ها باز میشد :

پسرهای عزیز کله هایشان را با نمره ۴ میزدند و مزین به لغت نامانوس کچل میشدند دخترها فقط به پسرها میگفتند : چطوری کچل ؟

در ۱۸ سالگی :

پسرها تمام اضطراب و دلهره شان این است که دانشگاه قبول شوند و سربازی نروند و ۲ سال از زندگیشان هدر نرود ، دخترها ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است .

در دانشگاه :

پسرها همان روز اول عاشق میشوند و گند میزنند به امتحان ترم اولشان و مشروط میشوند ، دخترها فقط در بوفه مینشینند و به پسرهایی که زیر چشمی به آنها نگاه میکنند افاده میفروشند .
در هنگام نمره گرفتن :
 پسرها خودشان را جر میدهند تا ۹٫۵ آنها ۱۰ شود و باز هم استاد قبول نکرده و در آخر می افتند دخترها فقط پیش استاد میروند و یک لبخند میزنند و نمره ۴٫۵ آنها به ۱۷ تبدیل میشود.

در کافی شاپ :

پسرها حساب میکنند.
دخترها میگویند : مرسی!

در مخ زدن :

پسرها باید دلقک بازی در بیاورند تا طرف تازه بفهمد که وجود دارند ، دو ساعت منت بکشند تا طرف تلفن را بگیرد ، هفته ها برنامه ریزی کنند تا طرف قرار بگذارد ، ساعت ها باید خالی ببندند تا طرف خوشش بیاید و هنگام بهم خوردن رابطه ماه ها و در مواردی دیده شده است که سالها در هوای دلگرفته پاییز پیپ بکشند و قهوه بنوشند و هی آه بکشند ، دخترها فقط کافی است که یه لبخند بزنند و چشم ها را نازک کرده ، لبها را غنچه و سری به سمت موافق تکان دهند و هرگاه رابطه بهم خورد فقط میگویند فدای سرم.

هنگام خواستگاری :

پسرها باید خانه ، ماشین ، شغل مناسب ، مدرک دهن پر کن ، قد رشید ، هیکل خوش فرم ، خوشتیپ و هزارتا کوفت و زهر مار داشته باشند و پشت سر هم از موفقیت ها و اخلاق خوب و …. برای عروس خانم بگن و احتمالا انگشتری برای نشون کردن در دست سرکار علیه عروس خانم بکنند ، دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند .

هنگام ازدواج :

پسرها باید شیربها ، مهریه ، خرید عروسی ، جواهرات گوناگون ، جشن و سالن و … را از سر قبر پدرشون تهیه کنند ، دخترها فقط باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهزیه از اوان کودکی همش بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزارتا منت آنها را قبول کرده ، دور ریخته و یه سری جدید بخرد.

هنگام زندگی عشقولانه دو نفره:

پسرها باید بگویند : چشم ، و البته اگر هم نگویند دو قطره اشک کنار چشمان مژگان خانم ها آنها را وادار به چشم گفتن میکند ، دخترها هم باید دستور بدهند و دیگر هیچ.

کار کردن :

پسرها مثل سگ پا سوخته باید از صبح خروس خوان تا آخر شب کار کنند و همش تو فکر غرولند مدیر و قسط عقب افتاده بانک و قبض برق و آب باشند و در آخر نعششان را با بدبختی به خانه برسانند ، دختر ها فقط کافی است که کلید ماشین لباس شویی ، کلید ماشین ظرفشویی و کلید مایکرو فر را فشار دهند و در حالیکه ناخن هایشان را مانی کور میکنند با مادرشان در مورد رنگ موی دختر خاله جاری عمه خانم فرخ زمان خانم بحث و تحلیل علمی داشته باشند …


برگرفته از  Banoo1
Azad بازدید : 110 پنجشنبه 07 مهر 1390 نظرات (0)

 

یك انشای خوشمزه ...!

زن می خوام یا نمی خوام ؟

 


هر وقت من یك كار خوب می كنم مامانم به من می گوید بزرگ كه شدی برایت یك زن خوب می گیرم.

تا به حال من پنج تا كار خوب كرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است.

حتمن ناسرادین شاه خیلی كارهای خوب می كرده كه مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود.

ولی من مؤتقدم كه اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود!

چون بابایمان همیشه می گوید مشكلات انسان را آدم می كند.

در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.

از لهاز فكری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فكر ندارد كه به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.

در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند كه كارشان به تلاغ كشیده شده و چه بسیار آدم های كوچكی كه نكشیده شده. مهم اشق است !

اگر اشق باشد دیگر كسی از شوهرش سكه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید.

من تا حالا كلی سكه جم كرده ام و می خواهم همان اول قلكم را بشكنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.

مهریه و شیر بلال هیچ كس را خوشبخت نمی كند. همین خرج های ازافی باعث می شود كه زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود.

دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.

خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی كم بوده كه نتوانسته خرج عروسی را بدهد.

البته من و ساناز تفافق كرده ایم كه بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمكی بدهیم. هم ارزان تر است، هم خوشمزه تر است تازه وقتی می خوری خش خش هم می كند!

اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد.

زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یك زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین!

اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید.

ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یك خانه درختی درست كردم.

اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شكست. از آن موقه خاله با من قهر است.

اما بعدا فهمیدم که قهر بهتر از دعواست.

آدم وقتی قهر می كند بعد آشتی می كند ولی اگر دعوا كند بعد كتك كاری می كند بعد خانومش می رود دادگاه شكایت می كند بعد می آیند دایی مختار را می برند زندان!

البته زندان آدم را مرد می كند. تازه عزدواج هم آدم را مرد می كند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خیلی بهتر است تا برود زندان که آیا مرد بشود یا نشود!


این بود انشای من ...


Azad بازدید : 136 پنجشنبه 07 مهر 1390 نظرات (0)

 

با سه هزار میلیارد تومان چه کارها که نمیشه کرد ...

 

در ابتدا خبر کوتاه بود: "اختلاس سه‌هزار میلیارد تومان توسط یک نفر از بانک‌های ایران" ! گرچه

این فساد مالی در ابتدا آنقدر عجیب و غیرقابل باور بود و با انکار و تکذیب های برخی افراد این

ناباوری را دوچندان می کرد ولی با تأیید مسئولان بانکی کشور همگان را در شوک فرو برد که

چطور امکان سوء استفاده گروه سرمایه گذاری امیرمنصور آریا از ابزارهای تأمین مالی بانکی

بوجود آمده و چگونه یک نفر توانسته در
چنین حجم گسترده
ای از منابع کشور اختلاس کند؟!


بگذریم که هنوز ابعاد این موضوع به طور كامل منتشر نشده و مشخص هم نیست که از کی این

پروژه آغاز گردیده و مهمتر اینکه چگونه لو رفته است. اما از چگونگی این اختلاس کم سابقه و

بزرگ که بگذریم با نگاهی مقایسه‌ای و برای درک عمق فاجعه می‌توان چرتکه ای ساده انداخت و

فهمید که
با 3.000.000.000.000 تومان چه کارها که نمبشود کرد ...


- می‌توان ۳۰ هزار واحد آپارتمان ۵۰ متری خریداری کرد.

میانگین قیمت هر متر در تهران دو میلیون تومان است.

- می‌توان ۶۷ میلیون فقره به افراد تحت پوشش کمیته امداد پرداخت کرد.

حقوق ماهانه‌ی هر تحت پوشش ۴۵ هزار تومان است.

- می‌توان ۳۵۳ هزار پراید خریداری کرد.

قیمت هر پراید حدود هشت ‌میلیون و ۵۰۰هزار تومان است.

- می‌توان ۴۲۸ هزار و ۵۷۱ وام خودرو پرداخت کرد.

بانک‌ها اغلب وام هفت‌میلیون تومانی برای خرید خودرو می‌دهند.

- می‌توان ۶۰۰ هزار شغل خانگی ایجاد کرد.

برای اشتغال خانگی پنج‌میلیون تومان وام داده می شود.

- می‌‌توان ۱۰۰ هزار شغل پایدار ایجاد کرد.

برای ایجاد هر شغل پایدار ۳۰‌میلیون تومان باید هزینه کرد.

- می‌توان به ۹ میلیون و ۸۲ هزار و ۶۵۲ کارگر حقوق پرداخت کرد.

حداقل حقوق کارگران برای سال ۹۰ چیزی نزدیک ۳۳۰هزار و ۴۰۰تومان است.

- می‌توان شش‌بار صنعت نساجی را نوسازی کرد.

برای نوسازی صنعت نساجی به ۵۰۰‌میلیون دلار نیاز است.

- می‌توان ۱۲میلیون دانش‌آموز را تحت پوشش قرار داد.

سرانه هر دانش‌آموز با محاسبه انرژی ۲۵۰هزار تومان محاسبه شده است.

- می‌توان طی دو سال، شهروندان ایرانی را بطور رایگان درمان کرد.

سرانه درمان برای ایران پنج‌درصد حداقل حقوق کارگران است.

- می‌توان ۲۷میلیون و پانصد هزار بشکه نفت خریداری کرد. (درآمد ۱۴روز فروش نفت ایران)

قیمت هر بشکه نفت صادراتی ایران ۱۰۹ دلار است.

- می‌توان برای ۲۴سال به صادر‌کنندگان جایزه پرداخت کرد.

بدهی دولت برای جوایز صادراتی از سال ۸۶ تاکنون به رقم ۴۵۰میلیارد تومان شده است.

- می‌توان ۶۰۰هزار زندانی را آزاد کرد.

آن دسته از زندانی‎هایی که تعهدی کمتر از پنج‌میلیون تومان دارند.

- می‌توان ۷۵هزار کلاس درس تحویل آموزش و پرورش داد.

با ۴۰میلیون تومان می‌توان بین ۲۰ تا ۳۰ کلاس درس برای دانش‌آموزان ساخت.

- می‌توان پنج‌میلیون و ۲۰۰هزار سکه خریداری کرد.

در حال حاضر هر سکه حدود ۶۰۰ هزار تومان است.

- می‌توان ۶۰۰ میلیون پرس غذا خریداری کرد.

قیمت میانگین هر پرس غذا پنج‌هزار تومان است.

- می‌توان در یک دوره به ۶۷ میلیون نفر از شهروندان ایران یارانه داد.


Azad بازدید : 146 چهارشنبه 06 مهر 1390 نظرات (0)

 

رفتار آقا پسرای دانشجو از ترم اول تا آخر (طنز)

 

ترم اول (ترم جو گیریدگی):

الو سلام مامانی. منم هوشنگ.
وای مامانی نمی دونی چقدر اینجا خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه. وای خدا خوابگاه رو بگو.
وقتی فکر می کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن
و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده؛ تنم مور مور میشه...
راستی اینجا تو خوابگاه یه بوی مخصوصی میاد که شبیه بوی خونه اصغر شیره ای همسایه بغلیمونه.
دانشجوهای سال های بالاتر میگن این بوی علم و دانشس!
لامصب اینقدر بوی علم و دانش توی فضا شدیده که آدم مدهوش میشه!!!
پریشب یکی از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمویت بیمارستان!

  ترم دوم (ترم عاشق شدگی):

آه ای مریم. ای عشق من. همه زندگی من.
می خواهم درختی شوم و بر بالای سرت سایه بیفکنم تا بر شاخسار من نغمه سرایی کنی.
می خواهمت با تمام وجود عزیزم.
همه پول و سرمایه من متعلق به توست.
بدون تو این دنیا رو نمی خوام. کی میشه این درس من تموم شه تا بیام باهات ازدواج کنم ...
امروز یک ساعت پشت پنجره کلاستون بودم و داشتم رخ زیبایت را که همچون پروانه ای در کلاس می درخشیدی تماشا می کردم...

  ترم سوم (ترم افسردگی):

الو مامان سلام.
مریم منو ول کرد و گذاشت رفت!
مامان جون افسرده شدم آخه اولین عشقم بود حالا هم دارم میمیرم از غصه.
ای خدا بیا منو بکش و راحتم کن.
مامان من این زندگی رو نمی خوام ...
دیگه خسته شدم از دنیای وانفسا

ترم چهارم (ترم زرنگ شدگی):

الو سلام مهشید جون خوبی عزیزم؟
منم پژمان! کجایی نفس؟ نیستی؟
دلم تنگ شده واست. گنجشک کوچولوی من. بیا ببینمت قربونت برم ...
مهشید جون من پشت خطی دارم. مامانمه. بعداً بهت زنگ میزنم ...

الو به به سلام چطوری ندا جون؟
آره بابا داشتم با مامانم صحبت می کردم!
پیرزن دلش تنگ شده واسم! جوجوی من حالت خوبه؟
به خدا منم دلم یه ذره شده واست.
باشه عزیزم فردا ساعت 11 پارک پشت دانشکده دارو...

  ترم پنجم (ترم مشروطه گی):

الو سلام استاد!
قربون بچه ات! دارم مشروط میشم، 2 نمره بهم بده.
به خدا دیشب بابابم سکته کرد، مرد.
مامانم هم از غصه افتاد پاش شکست الان تو آی سی یو بستریه.
منم ضربه روحی خوردم شدید، دچار فراموشی شدم اصلاً شما رو هم یادم نمیاد ...
اگه این مورد مشروط پشروطه ما اوکی بشه قول میدم جبران کنم ...

ترم ششم (ترم ولخرجیدگی) :

الو مامان من خونه می خوام!
راستی اون 50 تومنی که 3 روز پیش فرستادی تموم شد.
دوباره بفرست. خرج پروژه ام شد!!!

ترم هفتم (ترم پاتوقیده گی):

خودتون دیگه سیر تا پیازشو حدس بزنین دیگه ...

ترم هشتم (ترم فارغ التحصیلگی):

الو سلام خانم.
واسه این آگهی که توی روزنامه دادید تماس گرفتم.
فرموده بودید آبدارچی با مدرک لیسانس و روابط عمومی بالا ...
ای وای بر من؛ کی میره اینهمه راهــــو ...


 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 58
  • کل نظرات : 20
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 62
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 71
  • باردید دیروز : 22
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 269
  • بازدید ماه : 252
  • بازدید سال : 2,700
  • بازدید کلی : 38,403