loading...
تصاویر بدون شرح . . . .
Azad بازدید : 150 جمعه 31 شهریور 1391 نظرات (1)

دختر لر در فوتبال ایتالیا ؛ پروین بهاروند، پدر خرم آبادی، مادر ایتالیایی! + عکس



ماهی نیست که یک بازیکن ایرانى ساکن اروپا کشف نشود! فریدون زندى اولین و شاخص ترین آنها بود و پس از این کشف مهم و قابل توجه، سر و کله ی نام هاى دیگرى همچون اشکان دژآگه، الکساندر نورى، شاپورزاده و... هم پیدا شد.

کم تر نقطه اى در جهان وجود دارد که در آن از ایرانى ها خبرى نباشد و فرزندان این افراد، همچون هموطنان با استعدادشان در داخل کشور، در زمینه های مختلف هنری و ورزشی افتخارآرینی می کنند. بعضى از این بچه هاى ایرانى الاصل فوتبالیست هستند و حالا یکى از وظایف روزنامه نگاران ایرانى کشف این بازیکنان در سراسر جهان است!

پیدا شدن این بازیکنان مربیان تیم های ملی را هم برای استفاده از آنها در ترکیب تیم ملی ایران وسوسه می کند.

در این گزارش، یک فوتبالیست ایرانى دیگر ساکن در اروپا را معرفى می کنیم :

"پروین بهاروند" 20 ساله که از یک پدر خرم آبادی و مادر ایتالیایى متولد شده، عضو تیم دینامو راونا از سرى B لیگ حرفه ای زنان ایتالیا می باشد. وی سال 2005 به اردوى تیم ملى نوجوانان ایتالیا هم دعوت شد و به همراه این تیم در اردوى دختران زیر ۱۶ سال ایتالیا در کورو چانو واقع در نزدیکى فلورانس حضور به هم رسانید.

پروین که پنجم اکتبر ۱۹۸۹(13 مهر 1368) به دنیا آمده، اگر چه در ترکیب نهایى نوجوانان زیر ۱۷سال ایتالیا راه پیدا نکرد، اما قطعاً آینده ی درخشانی خواهد داشت و این امکان وجود دارد که در آینده به عضویت تیم  ملى زنان ایتالیا در آید و به همراه این تیم در مسابقات معتبر اروپایى و جهانى شرکت نماید.

پروین که شرایطى مشابه با فریدون زندى دارد با کشور پدرى اش بیگانه نیست و تا به حال چند بار به ایران سفر کرده، اما این مسأله موجب نشده که او زبان فارسى را یاد بگیرد و با این زبان کاملاً بیگانه است!

"حمید بهاروند" پدر پروین، حدود ۳4 سال پیش به ایتالیا مهاجرت کرد و حاصل ازدواج او با همسر ایتالیایى اش دو پسر و یک دختر است.

حمید پدر پروین، در جوانى به صورت غیر حرفه اى فوتبال بازى مى کرد و علاقه ی او به این رشته موجب شد که فرزندانش را به فعالیت در این رشته ی پرطرفدار ورزشی ترغیب کند. با پیگیرى هاى پدر، امروزه پروین به یک فوتبالیست آینده دار تبدیل شده که فوتبال را در زادگاهش راونا به صورت اصولى و گام به گام دنبال می کند. او در نوجوانی به تیم اول دختران این شهر راه پیدا کرد. پروین دروه دبیرستان را به اتمام رسانده و ترجیح مى دهد در شهر خود باقى بماند و در همین تیم دینامو راونا به فوتبال خود ادامه دهد.

هدف اصلى پروین راه یافتن به تیم ملى زنان ایتالیا است.

خانواده ی بهاروند ارتباط خود را با ایران حفظ کرده اند و هر چند سال یک بار براى ملاقات اقوام خویش بویژه پدربزرگ که سال هاست از خرم آباد به اراک مهاجرت نموده اند به ایران مى آیند. این مسافرت ها باعث شده پروین شناسنامه ایرانى هم داشته باشد و اطلاعاتی چند نسبت به فوتبال ایران کسب کند. این احتمال وجود دارد در سال هاى آینده، بهاروند به یک فوتبالیست خبرساز در رشته ی خود تبدیل شود.

bahameh.rozblog.com

حال مصاحبه ی پروین بهاروند که روی یکی از سایت های اینترنتی قرار گرفته را مرور می کنیم:

پروین در چه پستى بازى مى کنى؟

هافبک وسط هستم.

باشگاه دینامو راونا در ایتالیا چه جایگاهى دارد؟

باشگاه ما یک باشگاه ویژه ی بانوان است. من براى بازى در هر تیم اصلى الف و ب بزرگسالان دعوت مى شوم و در سراسر ایتالیا بازى مى کنم.

کدام تیم در ایتالیا قوى تر است؟

بهترین تیم بانوان ایتالیا تیم ایمولزه است. این تیم در نزدیکى شهر ما راونا قرار دارد. لاتزیو دیگر تیم قدرتمند محسوب مى شود که در فصل گذشته قهرمان کشور شد، اما من ایمولزه را ترجیح مى دهم!

در آینده چى؟ آرزو دارى به کدام تیم بروى؟

من عاشق یوونتوس هستم و رؤیاى من بازى در این تیم است.

در مورد فوتبال ایران چه شناختى دارى؟

متأسفانه اطلاعات زیادى ندارم. در این جا اطلاعات در مورد فوتبال ایران زیاد نیست. البته من چند ملى پوش ایرانى را که در بازى هاى اروپایى مثل لیگ قهرمانان شرکت کرده اند مى شناسم.(احتمالاً منظور او دایى و مهدوى کیا است)

الگوی تو در فوتبال چه کسى است؟

بازیکن محبوب من جیان لوکا زامبروتا است، البته بهترین بازیکنان تاریخ مارادونا، پله و پلاتینى هستند. بهترین مربى هم فابیو کاپلو است.

اگر ایران و ایتالیا در جام جهانى هم گروه شوند، تو طرفدار کدام تیم خواهى بود؟

امیدوارم ایران و ایتالیا در یک گروه قرار نگیرند. این بهترین کار است!

قصد ندارى دوباره به ایران سفر کنى؟

من تا به حال 4 مرتبه به ایران سفر کرده ام. تهران، کرج، اراک، شیراز، بابل، محمودآباد و کیش را دیده ام و دوست دارم دوباره این خاطرات تکرار شود.



Azad بازدید : 110 شنبه 06 اسفند 1390 نظرات (0)

 

ابوذر


بیا تا شروع کنیم


 در امتداد شب نشینیم و طلوع کنیم


مهم نیست چگونه و چطور و چند


به یک تلنگر ساده بیا تا رجوع کنیم


ببین که خاک چگونه به سجده افتاده است


چرا غرور و تفاخر


بیا تا رکوع کنیم . . .


  برای دریافت فایل به ادامه مطلب مراجعه نمایید . . .

Azad بازدید : 195 یکشنبه 04 دی 1390 نظرات (0)

 

ستاد مبارزه با پ نه پ ...


به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده ...... گفت : می خوای بری جایی؟ ... گفتم : بله پدر عزیزم
)ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ - واحد فرزند صالح(
 
 
به دوستم گفتم برو بالا نردبون چراغ و ببند گفت بچرخونمش؟میگم اگه سختت میشه تو بگیرش من نردبون و میچرخونم
 
 
رفتم خونه سالمندان عیادت پدربزرگم,مسئول اونجا میپرسه:شمام اومدین عیادت؟میگم نه خونه سالمندان طلبیده اومدیم زیارت
 
 
رفتـــم بــه کنـــار دلــبرم با شــادی
گفتـا کـه چـه خوب یاد من افتــادی
گفتـم صـنما تــو عشق را استـادی
گفتا پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو یاد من میدادی
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ و درد زهـــر مــاری
 
 
رفتم ساندویچی، میگم آقا یه هات داگ با سس مخصوص بدین. میگه میل می کنید؟ میگم: بله، دستتون درد نکنه
)گشت مبارزه با فتنه پـَ نه پـَ ، واحد سیار غذاخوری ها و رستوران ها(
 
 
ميخوام مسواك بزنم  
مامانم مي پرسه ميخواي مسواك بزني؟؟
ميگم بله مامان جون..
ميگه خمير دندونم روش ميزني؟؟
ميگم بله مامان جان..
ميگه خاك تو سرت اين همه موقعيت پ ن پ درست كردم واست استفاده نكردی
منم گفتم پ ن پ خز شده مامان جون
 
 
بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟میگم...اگه شما صلاح بدونین
)ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ – واحد احترام به بزرگتر)
 
 
 
رفتيم پايگاه انتقال خون ميگه شمام اومدين خون بدين؟ گفتم بله اومديم خون بديم. شما هم بفرماييد بساط لودگي تون رو جاي ديگه پهن کنيد. يارو همون جا به گريه افتاد و ابراز پشیمونی کرد.
]ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد نهي از منکر[
 
 
تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟میگم نون باشه بقیش مهم نیس
 
 
از اتاقم اومدم بیرون ،در دستشویی رو باز کردم .مامانم میگه داری میری دستشویی؟میگم نرم؟؟؟
 
 
به مامانم میگم پول بده!!!میگه اونایی که دو روز پیش گرفتی چی شد؟؟نکنه همشو خرج کردی؟؟؟ تا اومدم بگم  پـَـ ....زد تو دهنم,نذاشت حرف بزنم
من فقط میخواستم بگم پـَـَـس اندازشون کردم
 
 
ماه رمضونی 6 صبح رفتم تهران، 9 شب برگشتم خونه خسته و کوفته میپرسم مامان شام چی داریم؟
میگه گشنته ؟ چند ثانیه سکوت میکنم، چشامو میبندم و یه نفس عمیق میکشم . آروم و با طمانینه میگم : بله گشنمه
]ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد کظم غیظ [
 
 
نوزاده تو بغل مامانش گریه میکرده مامانه میگه قربونت برم گرسنته؟ بچه هه به اذن خداوند میگه پَ نَ پَ دارم برای گرسنگان و زلزله زدگان سومالی گریه میکنم
(واحد نفوذی پ نه پ)
 
 
رفتم سوپری گفتم یک نوشابه زرد بدید
فروشنده گفت: منظورتون نوشابه پرتقالی که نارنجی رنگه؟
گفتم: بله، منظورم همون بود. ببخشید
)ستاد مبارزه با فتنه پـ نـ پـ واحد فرهنگ‌سازی به جای حاضر جوابی(
 
 
رفتم دستتشویی هی دارم در میزنم! میگه هاااان، دستشویی داری؟ پـَـــ نــه پـَـــ خواستم بگم آخریم مهلت ثبت نام جشنواره حساب های قرض الحسنه بانک صادراته، جا نمونی! طرف اومد بیرون گفت خاک بر سرتون کنن که فقط بلدین از این چرت و پرتا بگین (کمیته مبارزه با فتنه پـَـــ نــه پـَـــ , ستاد سیار مستقر در توالت عمومی)
 
 
تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم،یه زانتیا اومد گفت داری لایی بازی میکنی؟؟؟ گفتم: پــ نــ پـــ دارم واست عربی میرقصم!!! گفت: دِ نـَــ دِ کنترل نا محسوس بزن بغل


(ستاد مبارزه با پ نه پ واحد اتوبان)

تعداد صفحات : 8

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 58
  • کل نظرات : 20
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 28
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 103
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 167
  • بازدید ماه : 713
  • بازدید سال : 3,161
  • بازدید کلی : 38,864